دحیه کلبیدحیة بن خلیفة ابن فروة بن فضالة بن زید بن امرؤ القیس بن خزرج است. بسیاری از مردم مدینه را از آن رو که به یاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شتافتند، انصار گویند و دحیه نیز چون یکی از آنان بود به دحیه کلبی انصاری معروف شد. دحیه در حوادث تاریخ اسلام نقش بسزایی از جمله سفیر اسلام به روم و ناظر معاهدات صلح و حضور در فتح شام و جنگ یرموک... داشته است. ۱ - معرفی اجمالیدحیة بن خلیفة ابن فروة بن فضالة بن زید بن امرؤ القیس بن خزرج است. نام اصلی خزرج، زید بن منات بن عامر بن بکر بن عامر اکبر بن بکر بن عوف بن عذرة بن زید اللات بن رفیدة بن ثور بن کلب بن وبرة بن تغلب بن حلوان بن عمران بن الحاف بن قضاعة است. [۱]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ۱۸۸.
قضاعه ابتدا در شحر (ناحیهای از ساحل دریا بین عمان و عدن)، سپس نجران، حجاز و شام سکنی گزیدند. [۲]
کحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت، مؤسسة الرسالة، ط السابعة، ۱۴۱۴/۱۹۹۴، ج۳، ص۹۵۷.
آنان اولین اعرابی بودند که وارد شام شده و تحتالحمایه پادشاهان روم قرار گرفته و نصرانی شدند و از سوی رومیان بر سرزمینهای میان شام و حجاز از عراق در ایله و جبال کرک تا مشارف شام فرمانروایی کردند. [۴]
ابن خلدون، عبد الرحمن، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸، ج۱، ص۲۹۴.
نخستین فرمانروای ایشان تنوخ سپس نعمان بن عمرو، عمرو بن نعمان و پسرش حواری بود. آنگاه ریاست قضاعه به سلیح در خاندان ضجعم بن معد از بطون قضاعه رسید، که از جانب تیتوس [ طیطش] یکی از قیصرهای شام بر عرب فرمانروایی یافت. آنگاه زیادة بن هبولة بن عمرو بن عوف بن ضجعم به حکومت رسید. پس از سیل عرم؛ ازدیها پراکنده شدند و بعضی از آنها به تهامه و گروهی به یثرب و دستهای به عمان و غسانیان به شام رفتند بر ضجاعم غلبه یافته و در منطقه بلقاء ساکن شدند [۵]
ابن خلدون، عبد الرحمن، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸، ج۱، ص۲۹۴.
و پادشاهی عرب در شام به بنیجفنه رسید. [۶]
ابن خلدون، عبد الرحمن، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۶.
۲ - شرح زندگانی دحیهدحیه مؤنث دحی به معنی انبساط و گستردگی و با کسر دال به معنای رئیس لشگر و سردار است. [۸]
جمعی از مترجمان، ترجمه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، تهران، بنیاد بعثت، بی تا، ج۲، ص۱۵۰.
بسیاری از مردم مدینه را از آن رو که به یاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شتافتند، انصار گویند و دحیه نیز چون یکی از آنان بود به دحیه کلبی انصاری معروف شد. او از طایفه بنیکلب بود [۹]
منسوب به بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳ش، چاپ ۳، ج۳، ص۸۳.
که در دوران جاهلیت در دومةالجندل (تبوک) سرزمینهای اطراف شام (بین حجاز و سوریه) اقامت داشتند و دارای تباری اصیل و از اولاد عدنان جد بیستم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. [۱۰]
دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس، بیروت، دارالصادر، بی تا، ص۵۷.
او جزو نخستین ایمان آورندگان آغاز بعثت از قبیله خزرج بود [۱۱]
عربی، حسین علی، تاریخ تحقیقی اسلام، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۳، چاپ۴، پاورقی ص۳۳۵.
که در نبرد بدر حضور نداشت؛ ولی در تمامی جنگهای پس از آن، احد، احزاب، بیعت رضوان و سایر غزوات شرکت کرد [۱۲]
ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳، ج۴، ص۴۸.
و تا روزگار معاویه زنده بود. [۱۳]
زرکلی، خیر الدین (م ۱۳۹۶)، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۳۷.
[۱۴]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۱۸۹.
تجارت پیشه و ثروتمند و مورد علاقه رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. قبر او در روستایی در نیم فرسخی دمشق به نام «مزه» قرار دارد.۲.۱ - برادر رضاعی پیامبراو برادر رضاعی و از اصحاب مشهور پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که به خاطر شباهت و زیبایی چهره و موی صورتش، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را به سیمای جبرئیل تشبیه نمود، زیرا او از زیباترین مردان معاصر خویش و در زیبایی ضربالمثل بود. [۱۶]
زرکلی، خیر الدین (م ۱۳۹۶)، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۳۷.
همچنان که ابن سعد میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه تن را به سه تن تشبیه کردند: دحیه شبیه جبرئیل و عروة بن مسعود شبیه عیسی بن مریم و عبدالعزّی شبیه دجال. [۱۷]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۱۸۹.
گویند: بسیاری از اوقات جبرئیل در هیات دحیه کلبی بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ظاهر میشد. [۱۸]
ابن حجر العسقلانی، احمد، الاصابه، عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۲، ص۳۲۱.
از جمله در غزوه بنیقریظه که جبرئیل سوار بر استری سپید که قطیفهای دیبا بر زین داشت، در هیات دحیه بر پیامبر ظاهر شد و او را به جنگ با بنیقریظه ترغیب کرد. [۱۹]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۵، ص۲۴۶.
«شراف» خواهر دحیه کلبی از جمله زنانی بود که به قولی قصد همسری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را داشت؛ اما در راه درگذشت. [۲۰]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱، ص۴۶۰.
برخی برآنند که وی به همسری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درآمد و در خانه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرد. [۲۱]
راوندی، نجم الدین محمود، شرف النبی، تهران، بابک، ۱۳۶۱، ص۶۴۸.
پیشهی دحیه بن خلیفه کلبی تجارت با شامیها بود. او مایحتاج مردم روزگار خویش از قبیل: آرد و گندم و حبوبات را خریداری [۲۳]
فرات ابن ابراهیم، کوفیتفسیر، فرات الکوفی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۰، ص۴۸۴.
و در گوشهای از بازار مدینه در کنار احجار الزّیت بساط میگسترد و با زدن طبل، ورودش را اعلام میکرد.نقل شده در روز جمعهای که مصادف با ایام قحطی و خشکسالی در مدینه بود، سه قافله از قافلههای تجاری دحیة حامل مواد غذایی وارد مدینه شد. [۲۴]
واحدی نیشابوری، اسباب النزول، بیروت، الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ص۴۴۹.
در حالی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطبههای نماز جمعه را ایراد میکرد، نمازگزاران از ترس اینکه اجناس تمام شود، شتابان به سوی کاروان رفتند و در نماز جمعه جز دوازده مرد و یک زن، کسی باقی نماند. این کار سه بار هنگام ورود کاروانهای شام در روز جمعه، تکرار شد که به سبب آن این آیه نازل شد.«وَ اِذا رَاَوْا تِجارَةً اَوْ لَهْواً انْفَضُّوا اِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ؛ و چون داد و ستد یا سرگرمی ببینند، به سوی آن روی آور میشوند، و تو را در حالیکه ایستادهای ترک میکنند: بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمی و داد و ستد بهتر و خدا بهترین روزی دهندگان است.» ۳ - دحیه در حوادث تاریخ اسلامدحیه به واسطه بازرگانی با شامیان و آشنایی با زبان و آداب و رسوم رومیان در محرم سال هفتم مامور رساندن نامهای از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای دعوت قیصر به اسلام شد. [۲۶]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۱۸۹.
۳.۱ - سفیر اسلام به رومدر آن هنگام قیصر در حِمْص به سر میبرد؛ زیرا نذر کرده بود که اگر روم بر ایران پیروز شود، پیاده و با پای برهنه، از قسطنطنیه به ایلیا (بیتالمقدس) برود. قیصر، نامه را خواند. آنگاه از بزرگان روم که همراه او در صومعهاش در حِمْص بودند، خواست تا دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بپذیرند؛ ولی ناگهان با مخالفت شدید مردم روبهرو شد. پس برای آرام کردن آنان گفت من هم با شما هم عقیدهام، خواستم شما را امتحان کنم. [۲۷]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۲، ص۴۳۷.
قیصر دحیه را همراه نامه نزد اسقف فرستاد. او پس از خواندن نامه بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گواهی داد، پس رومیان بر او شوریدند و چنان او را زدند که جان داد. [۲۸]
محرمی، غلام حسن، جلوههای اعجاز معصومین علیهم السلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ص۱۰۱.
۳.۱.۱ - متن نامهاز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدا به هرقل بزرگ روم، سلام بر آن که پیرو هدایت حقّ باشد. من تو را به اسلام دعوت میکنم، اسلام بیاور تا آسوده شوی که خداوند دو پاداش به تو میدهد و اگر روی بر تابی گناه مردم کشورت بر توست، ای اهل کتاب بیائید به سخنی که میان ما و شما یکی است، اعتراف کنیم و آن اینکه جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را با او شریک نگردانیم، برخی از ما برخی دیگر را ارباب نگیریم، پس اگر رویگردان شدند، پس بگویید، گواه باشید که ما مسلمانیم. دحیة در بازگشت از نزد قیصر در سرزمین «جذام» در محلّی به نام «شنار» توسط دو تن به نام «هنید بن عوص» و پسرش «عوص بن- هنید ضلعی» از تیره بنی الضلیع کالاهایش را به غارت بردند و جز جامهای کهنه بر تن وی نگذاشتند. حال آنکه قبیله جذام پس از صلح حدیبیه طی نامهای از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اسلام دعوت شده و آنان هم پذیرفته و اسلام آوردند و رفاعة بن زید الضبیبی از سرشناسان این قبیله، غلامی به عنوان هدیه برای پیامبر فرستاده بود. [۳۰]
ابن خلدون، عبد الرحمن، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸، ج۱، ص۴۶۲.
از این رو چند تن از مسلمانان «بنی ضبیب» که شاهد ماجرا بودند بر آن دو حمله برده و کالاها را از آنان پس گرفتند. دحیه هنگامی که به مدینه رسید آن چه را پیش آمده بود به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارش داد. [۳۱]
ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری وعبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا. ج۲، ص۶۰۷.
[۳۲]
ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری وعبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا. ج۲، ص۶۱۲-۶۱۳.
این واقعه سبب سریه زید بن حارثه بر قبیله جذام در جمادی الآخر سال ششم شد. [۳۳]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۶۷.
[۳۴]
مقریزی، تقی الدین احمد، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ج۱، ص۲۶۸.
۳.۲ - ناظر معاهدات صلحدر جوف (ناحیهای در ۴۵۰ کیلومتری مدینه)، روستای دومة الجندل قرار داشت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بازگشت از تبوک از نزدیکی این روستا عبور کرد. اهالی دومة الجندل گمان کردند که برای جنگ با آنها آمده است، از این رو هیاتی را برای مصالحه فرستادند که حارثة بن قطن و حمل بن سعدانه از اعضای آن بودند. این دو اسلام آوردند و آن حضرت توسط ثابت بن قیس بن شماس پیمان صلح با آنان بست و خدای متعال و رسول را بر آن شاهد گرفت که در حضور سعد بن عباده و عبدالله بن انیس و دحیة بن خلیفه کلبی به امضا رسید. [۳۵]
ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۲۵۲.
۳.۳ - پس از فتح خیبردر فتح خیبر، «صفیّه» دختر «حییّ بن اخطب» یهودی و همسر «کنانة بن ربیع بن ابی الحقیق»، به اسارت مسلمانان در سهم دحیه در آمد. [۳۶]
مقریزی، تقی الدین احمد، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ج۱، ص۲۶۱.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را در ازای پنج گوسفند از دحیة بن خلیفه کلبی خرید [۳۷]
ابن خیاط، ابو عمرو بن ابی هبیره، تاریخ خلیفة بن خیاط، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ص۳۸.
و پس از آن که مسلمان شد، او را آزاد کرد و به همسری برگزید و کابین او را همان آزادیاش قرار داد و دختر عموی «صفیّه» را که او نیز در جنگ «خیبر» اسیر شده بود، به دحیه بخشید. [۳۸]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف، الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲، ج۴، ۱۸۷۱-۱۸۷۲.
۳.۴ - حضور در فتح شام و جنگ یرموکدر سال سیزدهم ابوبکر چهار تن، یزید بن ابیسفیان، عمرو بن عاص، ابوعبیدة بن جراح و شرحبیل بن حسنه را برای جنگ رومیان شام، معین کرد. خالد بن ولید نیز در عراق به آنها پیوست و مناطقی از شام (بصری و حوران و بثنیه و بلقای دمشق) را گشودند. سپس هر یک از سالاران و فاتحان سپاه را مامور یکی از ولایتهای شام کرد. [۴۰]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۳، ص۳۹۴.
دحیه بن خلیفه کلبی در فتح شام فرمانده یکی از دستهها بود [۴۱]
ابن حجر العسقلانی، احمد، الاصابه، عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۷، ص۱۳۸.
یزید بن ابوسفیان پس از فتح دمشق دحیة بن خلیفه کلبی را با سپاهی سوی تدمر فرستاد. دحیه با مردم آن سامان صلح کرد و امور آن ناحیه را به عهده گرفت. [۴۲]
ابن حجر العسقلانی، احمد، الاصابه، عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۷، ص۱۳۸.
او همچنین در جنگ یرموک (سال سیزدهم هجری) شرکت داشت و فرمانده گروهی از سپاه بود. [۴۳]
ابن حجر العسقلانی، احمد، الاصابه، عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۲، ص۳۲۳.
[۴۴]
زرکلی، خیر الدین (م ۱۳۹۶)، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۳۷.
طی این جنگ آخرین فرمانروایان غسانی که از طرف روم بر شام حکومت میکردند، تسلیم مسلمانان شدند. [۴۵]
ابن خلدون، عبد الرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۱۹به بعد.
دحیه از اواخر سال سیزدهم در «مزه» (روستایی در نیم فرسخی دمشق) ساکن شد [۴۶]
زرکلی، خیر الدین (م ۱۳۹۶)، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۳۷.
و تا زمان مرگش سال ۴۸ هجری [۴۷]
ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم، معارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ط الثانیة، ۱۹۹۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
که متجاوز از شصت سال سن داشت، در آنجا بود. [۴۸]
مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش، متن، ص۱۴۷.
۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دحیة بن خلیفه کلبی انصاری»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۱۷. |